خدایا کمکم کن....

ساخت وبلاگ
رفتارهای نفیسه خیلی عذابم میده از طرف دیگه وقتی میام کارخونه وحید مدام با رفتارش منو زجر میده حمید هم فقط میگه تحمل کن...احساس میکنم دیگه صبر و تحمل ام داره تموم میشه حمید فهمیده که به سرم زده بذارم و بیخبر برم واسه همین بیشتر منو تعقیب میکنه و مدام منو چک میکنه دیشب با خودش حرف زدم گفتم دیگه دوست ندارم کارخونه بیام رفتارهای وحید منو عذاب میده گفتم میخوام برم یه جای دیگه کار کنم که نفیسه هم فکر نکنه من و تو مدام تو کارخونه باهمیم...حمید میگه کلا فکر اینکه بخوای بری جای دیگه کار کنی رو از سرت در بیار .میگه اگه نمیخوای بیای کارخونه بشین خونه و خونه داری کن....گفتم نمیخوام تو خرجمو بدی میگه یه کار خونگی راه بنداز من سرمایه اش رو بهت میدم....آخه کار خونگی من چکار بلدم؟! بعدش هم من آدمی نیستم که بشینم خونه قالی بافی کنم یا خیاطی کنم من درس خوندم و میخوام از رشته ام استفاده کنم.....چندروزه اعصابم خیلی داغونه مدام بغض دارم حتی الان که مینویسم اشک تو چشمام حلقه زده....تو دیوار و شیپور دنبال کار گشتم اما همش چرت بود نمیدونم چکار کنم و کجا دنبال کار بگردم....دیگه خسته شدم میخوام مستقل باشم و اینقدر نفیسه منت حقوق کارخونه رو نذاره....

ماهی خرجون!...
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 27 دی 1397 ساعت: 19:07