بلاتکلیفی

ساخت وبلاگ

دلم از دست حمید خونه میدونم به زودی با مشخص شدن اسم ضاربین جنگ سختی بین من و حمید و نفیسه اتفاق میوفته و بعداز ده سال یه اتفاق مهم میوفته! یا همه میفهمند من زن حمیدم یا حمید به طلاق دادن من راضی میشه البته به فرار هم فکر کردم و اینکه برم یه جایی که دست حمید بهم نرسه و وکیل بگیرم که دنبال کارهای طلاقم باشه و خودم از دور نفیسه رو ادب کنم...حمید هم میدونه وقتی پرونده دست دادستان بیوفته دردسرش شروع میشه میگه وقتی فکر میکنم کار نفیسه است و کنار منه ولی سکوت کرده اعصابم خورد میشه نمیتونم تا چیزی مشخص نشده محکومش کنم تا روز مشخص شدن چیزی نمیگم که اعصاب خودمم بهم نریزه...خیلی کم بهم زنگ میزنه چون نفیسه با چنگ و دندون نگهش داشته که به من زنگ نزنه ولی وقتی وقت میکنه از دست نفیسه در بره میاد سراغم و سعی میکنه دلم رو به دست بیاره ولی خودم رو سفت نگهداشتم و باهاش جدی ام امروز برام پول آورده بود فقط اومد پولو بهم داد و رفت بیشتر از وقتهای دیگه هوامو داره ولی خودش هم میدونه من دیگه اینبار با این کارها نرم نمیشم میخوام یکبار واسه همیشه همه چی یا تموم بشه یا درست بشه. همیشه میگن زن دومی ها بدن و شیطانند ولی من ده ساله سکوت کردم و نفیسه داره خوردم میکنه دیگه نمیتونم تحمل کنم هیچی که ازشون نمیخوام فقط میخوام دست از سرم بردارن و ولم کنند خودم تنها باشم آرامش بیشتری دارم تا اینجوری زندگی کنم هیچی نمیخوام حتی حاضرم هرچی هم دارم بهشون بدم فقط ولم کنند و برم دنبال زندگی خودم. دخترم گناهی نکرده که توی این زندگی مثل من نابود بشه دیگه وقتشه خودمون رو نجات بدم دیگه به حمید نمیگم همه چی رو درست کن میخوام بهش بگم توی این زندگی یا جای منه یا جای نفیسه . بهش میگم من دیگه نمیخوام بهم توهین کنه به حمید میگم اگه حرفهات درسته و منو دوست داری بین من و نفیسه یکی رو انتخاب کن و اگه نفیسه رو انتخاب کنه خوشحالتر میشم و میرم دنبال زندگیم و حمید هم بمونه و با اون زن وحشی و خلافکارش زندگی کنه حتی به خود حمیدهم گفتم که اگه یه روزی برخلاف میل نفیسه عمل کنی امکان داره نفیسه واسه خودت هم آدم اجیر کنه و حتی بگه بی سروصدا بکشنت! چون زنی که دور و برش شر خر و خلاف کار باشه یعنی پشت پرده دست به هر کاری میزنه...به حمید گفتم من حتی آب هم میخورم تو باید باخبر بشی و اگه بیرون برم و بهت نگم منو میکشی بعد زنت این همه آدم خلافکار دور و برشه و باهاشون در ارتباطه چطور آمارشو نداری و مطیع تو نیست؟!

البته پارسال هم چندنفر رو اجیر کرده بود آمار منو بگیرن و یه مرد فاسد رو هم فرستاده بود در خونه که به خیال خودشون مخ منو بزنه و منو پیش حمید خراب کنن ولی از بس ناقص العقل بود که نمیدونست من اصلا توی ذاتم این کارها جایی نداره و وقتی روسیاه شدن حمید هم از جریان باخبر شد ولی فقط یه برخورد سطحی با نفیسه کرد و هنوز بابت اون قضیه دلم از دست حمید خونِ و به خودشم گفتم هیچوقت این کارتو نمیتونم فراموش کنم و دلم ازت صاف نمیشه...وقتی اینبار هم این اتفاق افتاد مستقیم رفتم سراغ اون مرد فاسد که اومده بود سراغم صدامو بردم بالا گفتم ازت شکایت میکنم میکشونمت دادگاه! اونم که مثل سگ ترسیده بود زنگ زده بود به نفیسه و نفیسه به حمید گفته بود حمید هم بهم زنگ زد گفت چرا رفتی ماجرای یکسال پیش رو تازه کردی نفیسه قهر کرده میخواد بره شهرستان خونه باباش! منم سر حمید داد زدم گفتم به درک که میخواد بره، بره که برنگرده تو هم برو دنبالش واسه تو همون زن خلافکار خوبه....کلی بد حرف زدم ولی عصر همون روز حمید زنگ زد و سعی کرد آرومم کنه و من اصلا کوتاه نیومدم گفتم بذار دادستان دستور دستگیری این عوضی هارو بده و وقتی به اسم نفیسه رسیدم بابت اون قضیه سال گذشته و اون مرد کثیف هم شکایت میکنم

+ نوشته شده در جمعه دوم دی ۱۴۰۱ ساعت 21:2 توسط نگار  | 

ماهی خرجون!...
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:01