و اما ادامه ماجرا.....

ساخت وبلاگ

اون روز من کتک خوردم و حمید دست زنشو گرفت و از خونه من رفتن بیرون و تا روز بعد خبری از حمید نشد دلم خیلی شکسته بود فکر میکردم خیلی بهم بی احترامی شده و حمید با اینکه شاهد همه چی بوده نخواست حتی یک معذرت خواهی ازم بکنه....روز بعد حمید بهم زنگ زد و حالمو پرسید با ناراحتی جوابشو دادم بهم گفت نگران نباش همه چی حل شد!...ولی حتی ازش نپرسیدم چطور حل شد و چی حل شد...خیلی از دستش دلخور بودم دیگه از اون روز به بعد تا بیست روز از حمید خبری نشد منم اونقدر ناراحت بودم حتی بهش زنگ نزدم یا سراغشو نگرفتم بعدش دوباره سر و کله آقا پیدا شد و دوباره اومد خونه بهش گفتم پاشو برو باز زنت میاد اینجا سروصدا میکنه گفت باهاش حرف زدم دیگه کاری باهامون نداره هرچی گفتم بگو چطوری راضی شده که کاری بهت نداشته باشه نگفت اما بعدها فهمیدم تو اون بیست روز مدام با هم جنگ و دعوا و کتک کاری داشتن و خیلی ماجراهای دیگه که گفتنش اینجا درست نیست و بلاخره زنش با یکسری شروط راضی شده کاری به کار حمید نداشته باشه اما من خوب اونو میشناختم و میدونستم هیچوقت سرقولهاش نمی مونه و این سکوت و آرامش موقتی هستش...خلاصه باز با حمید حرف زدم و گفتم زندگی من و تو اینجوری نمیشه و آخرش میخوای چکار کنی و نمیتونی منو اینجوری تو این زندگی نگهداری....اونقدر غر زدم تا حمید به فکر افتاد هرچه زودتر منو بذاره سرکار جدید که سرگرم شم و غر نزنم....با هم چند روزی تلاش کردیم و آخرین وسایل لازم واسه کار جدید رو خریدیم و بلاخره استارت کار جدید رو زدیم و الان سه ماهه که من حتی وقت سرخاروندن رو ندارم حمید هم یه هفته هر روز میاد پیشم یه هفته هم باز خبری ازش نیست و یه روز نفیسه مهربونه یه روز کاسه زهر....ولی دیگه برام مهم نیست سرم به کار خودم گرمه حمید هم رابطه اش باهام بد نیست البته نفیسه نمیذاره بیاد پیشم منم تو دلم میگم شوهرت باشه واسه خودت فقط بذار من آرامش داشته باشم....نمیدونم بلاخره چی میخواد بشه گاهی با خودم فکر میکنم شاید سه تاییمون کرونا بگیریم و بمیریم شاید من بمیرم شاید نفیسه بمیره یا خدای نکرده حمید! ولی در هر صورت همگی راحت میشیم شاید هم همگی زنده موندیم رفتیم مرحله بعد و یه شهاب سنگ زد کل مردم رو ترکوند!

ماهی خرجون!...
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 157 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 5:50