ماهی خرجون!

ساخت وبلاگ
بعداز یکسال دوندگی بلاخره رای دادگاه اومد و متهم ها شناسایی و محکوم شدن . بلاخره تونستم زن حمید رو محکوم کنم . واسه همه مشخص شد که اون متهم ها رو زن حمید فرستاده سراغم البته با کمک یکی از اقوامشون که از قضا اون عوضی هم توی ارتش هستش دو نفر آدم شر خر پیدا کردن و بقیه هماهنگی ها و واریز پول به حساب شر خرها رو اون اقوانشون انجام داده بود که خوشبختانه علی رغم انکار در دادگاه بخاطر استعلام های خط تلفن و حساب بانکی هاش ارتباطتش با متهم ها محرز شد و به سه ماه حبس محکوم شد و الان چون نظامی هستش خیلی براش بد میشه و هیچ راهی جز رضایت گرفتن از من ندارن ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 28 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1402 ساعت: 11:38

هنوز درگیر مراحل نفس گیر و طولانی دادگاهم ولی برد با منه و پیروز این دفعه منم . ولی چاره ای نیست و باید صبور باشم. خبرهای خوبی منتظرمه . بلاخره صبوری هام نتیجه داد....

+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 23:14 توسط نگار  | 

ماهی خرجون!...
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:42

دیشب خواب بودم از سروصدای سگ همسایه بیدار شدم رفتم دوربینها رو نگاه کردم دیدم یکی که ماسک زده توی حیاطه و داره سعی میکنه در ورودی ساختمان رو باز کنه و بیاد داخل خونه!خیلی ترسیدم زنگ زدم به حمید و گفتم چی شده بعدش هم سریع زنگ زدم به ۱۱۰ و بعدش هم به همسایه دیوار به دیوارمون زنگ زدم بعدش صدای آژیر دزدگیر حیاط بلند شد دزده در حیاطو باز کرد و به طرف ته کوچه فرار کرد دو دقیقه بعد حمید به همراه یه مرد دیگه رسید و وقتی دید همسایه اومده در حیاطمون ، دیگه در حیاط نگه نداشت و سریع به طرف ته کوچه رفت . صدای آژیر هنوز قطع نشده بود آقا صادق همسایمون و دامادش و پسرش چوب و بیل و پارو به دست اومده بودن تو کوچه اما دزده رو توی مانیتور دیدم که رفت ته کوچه . هنوز تازه رفته بودم پایین تا به آقا صادق بگم که دزده از کدوم طرفی فرار کرد که حمید زنگ زد گفت دزد رو گرفتن . ۱۱۰ هم رسید و به همراه آقا صادق و پسرش و دامادش رفتیم ته کوچه که حدود ۱۰۰ متر جلوتر و بعداز پیچ بود . دیدم حمید یه نفرو گرفتن و منتظر ما هستن رفتم جلو تا صورت دزد رو ببینم. وقتی دیدمش جا خوردم!! اصلا باورم نمیشد!....شوهر سابق ام بود!! ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:42

فهمیدن اینکه چرا شوهر سابق ام نصف شب میخواسته وارد خونه بشه خیلی سخت نیست دلیلش هرچی که هست خیر نبوده و دنبال انتقام و بدنامی بوده . خودش به بازپرس گفته که میخواستم برم زن و بچه ام رو ببینم!! ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:42

این چند وقت که نبودم یه اتفاقی برام افتاد که حال نوشتن نداشتم ولی امشب اومدم بنویسم...روز تولدم حمید زنگ زد و تولدم رو تبریک گفت ولی میدونستم از نفیسه جرات نمیکنه بهم سر بزنه نه اینکه زن ذلیل باشه، نه ، ولی نفیسه از اون سلیته هاست که وقتی ناراحت بشه آبرو حالیش نیست و حمید از آبروریزی ترس داره واقعا هم نفیسه از این بابت خیلی بی آبروست و اگه بخواد آبروریزی کنه دهنشو توی کوچه و خیابون باز میکنه و هیچی حالیش نیست واقعا نمیدونم این چند سال حمید چطور با نفیسه زندگی کرده....تابحال من احترام نفیسه رو نگه میداشتم و چیزی نمیگفتم ولی با اتفاقی که اخیرا برام افتاد منم به سیم آخر زدم و هیچی برام مهم نیست خودم رو واسه یه جنگ درست و حسابی آماده کردم. حالا چرا اینجوری شدم؟ گوش کنید تا بگم....روز تولدم حمید به یه زنگ اکتفا کرد و بعدش تمام روز من دنبال کارهای خودم بودم عصر هم مدرسه دخترم جلسه انجمن اولیا گذاشته بودن رفتم جلسه و بعدش هم رفتم بازار واسه خونه خرید کردم و وقتی برگشتم خونه دیگه شب شده بود. حالا نگو حمید هم واسه کاری رفته بوده بیرون شهر و نفیسه اومده در خونه من دیده من نیستم و شب هم دیر اومدم و لامپهارو روشن کردم احمق فکر کرده حمید بهش دروغ گفته و با من رفته بیرون به مناسبت تولدم رفتیم خوشگذرانی!..... از بس زنیکه عقده ای و مریضه بدون اینکه به من و حمید چیزی بگه به فکر انتقام افتاده....فردای اون روز من بی خبر از همه چی رفتم دخترمو از مدرسه برداشتم و برگشتم خونه و نزدیک خونه متوجه شدم یه موتوری داره منو تعقیب میکنه ولی زیاد شک نکردم گفتم لابد اتفاقی هم مسیرش شدم اما وقتی در خونه نگهداشتم مطمعن شدم اونها میخوان بلایی سرم بیارن زنگ زدم به حمید طبق معمول جواب نداد (وقتی نفیسه پیششه جرا ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:01

دلم از دست حمید خونه میدونم به زودی با مشخص شدن اسم ضاربین جنگ سختی بین من و حمید و نفیسه اتفاق میوفته و بعداز ده سال یه اتفاق مهم میوفته! یا همه میفهمند من زن حمیدم یا حمید به طلاق دادن من راضی میشه البته به فرار هم فکر کردم و اینکه برم یه جایی که دست حمید بهم نرسه و وکیل بگیرم که دنبال کارهای طلاقم باشه و خودم از دور نفیسه رو ادب کنم...حمید هم میدونه وقتی پرونده دست دادستان بیوفته دردسرش شروع میشه میگه وقتی فکر میکنم کار نفیسه است و کنار منه ولی سکوت کرده اعصابم خورد میشه نمیتونم تا چیزی مشخص نشده محکومش کنم تا روز مشخص شدن چیزی نمیگم که اعصاب خودمم بهم نریزه...خیلی کم بهم زنگ میزنه چون نفیسه با چنگ و دندون نگهش داشته که به من زنگ نزنه ولی وقتی وقت میکنه از دست نفیسه در بره میاد سراغم و سعی میکنه دلم رو به دست بیاره ولی خودم رو سفت نگهداشتم و باهاش جدی ام امروز برام پول آورده بود فقط اومد پولو بهم داد و رفت بیشتر از وقتهای دیگه هوامو داره ولی خودش هم میدونه من دیگه اینبار با این کارها نرم نمیشم میخوام یکبار واسه همیشه همه چی یا تموم بشه یا درست بشه. همیشه میگن زن دومی ها بدن و شیطانند ولی من ده ساله سکوت کردم و نفیسه داره خوردم میکنه دیگه نمیتونم تحمل کنم هیچی که ازشون نمیخوام فقط میخوام دست از سرم بردارن و ولم کنند خودم تنها باشم آرامش بیشتری دارم تا اینجوری زندگی کنم هیچی نمیخوام حتی حاضرم هرچی هم دارم بهشون بدم فقط ولم کنند و برم دنبال زندگی خودم. دخترم گناهی نکرده که توی این زندگی مثل من نابود بشه دیگه وقتشه خودمون رو نجات بدم دیگه به حمید نمیگم همه چی رو درست کن میخوام بهش بگم توی این زندگی یا جای منه یا جای نفیسه . بهش میگم من دیگه نمیخوام بهم توهین کنه به حمید میگم ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:01

هنوز درگیر کاغذ بازی های اداری هستم در واقع وقتی شکایت میکنی اونقدر آدم رو خون به جگر میکنند تا خودت بگی غلط کردم. یه هفته پرونده پاسگاه بود یه روز میومدن تحقیقات یه روز واسه پرس و جو از شاهدها میومدن یه روز منو میخواستن اظهاراتم رو میخواستن و....بلاخره پرونده از پاسگاه به دادگاه فرستاده شد و یه ماه و هشت روز طول کشید که پیامکش واسم اومد رفتم دادگاه گفتن پرونده رو فرستادن شورای حل اختلاف ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:01

بلاخره گوشی خریدم قبلش قول گرفت ازم که تو فضای مجازی نرم....بازم بهتر از هیچیه...توی انتخاب گوشی هم دستم رو باز گذاشت حتی اگه میخوای آیفون ۱۳ بگیر ولی من کلا از خرج کردن واسه کلاس گذاشتن خوشم نمیاد گفت پس یه گوشی خوب بگیر منم بعداز کلی تحقیق و پرس و جو بلاخره یه گوشی سامسونگ خوب خریدم اما هنوز خیلی چیزاشو بلد نیستم ولی خوب سر فرصت همه چیزشو یاد میگیرم....از بحث گوشی که بگذریم این همه یه اتفاقی برام افتاد که هنوز بخاطرش ناراحتم....من یه دوست صمیمی بیست ساله دارم که تنها دوست منه و ما دوتا هیچ چیز پنهانی بینمون ندارم....اون تمام راز و رمز زندگی منو میدونه منم همینطور....همیشه با همدیگه درد و دل میکنیم و تو مشکلات بهم کمک میکنیم....چند سال پیش هم بین اون و شوهرش اختلاف افتاد یعنی شوهرش معتاد شد و از محل کارش اخراج شد و بعدشم اعتیادش خیلی شدیدتر شد و دوستم مجبور شد با دوتا بچه ازش جدا بشه و الان شوهرش یه کارتن خوابه! ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 156 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 23:34

یک هفته از قطع ارتباط من و فاطمه گذشت و اینکه خبری ازش نشد ، بیشتر نگرانم کرده چون با خودم میگم لابد با پسره خیلی گرم گرفته و از خداش بود من سر راهش نباشم من فاطمه رو میشناسم بیست سال با هم دوست بودیم هیچوقت نشده بود که اینجوری از حال هم بیخبر باشیم ولی اینبار انگار فرق کرده و جای دیگه ای سرگرمه...مدام فکرمو مشغول کرده حمید میگه دیگه ولش کن و بهش فکر نکن بذار بره دنبال خوشی های خودش اما من هنوز تو ذهنم دارم با فاطمه و کارش کلنجار میرم.... + نوشته شده در شنبه هفتم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 15:23 توسط نگار  |  ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 23:34

از آخرین باری که من و حمید همدیگرو دیدیم حدود ده روز میگذره من خودمو با کارم سرگرم کردم ولی بازم دوری حمید برام سخته و نمیشه از ذهنم بیرونش کنم ولی چاره ای جز تلقین به بیخیالی ندارم...دیروز بهش زنگ زدم فهمیدم شب گذشته طبق معمول دوباره نفیسه سر من با ماهی خرجون!...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 139 تاريخ : پنجشنبه 19 فروردين 1400 ساعت: 9:23